Slide 1 Slide 2
منوی اصلی
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
نویسندگان
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
همراه با قرآن
آیه قرآن تصادفی
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1


ابر برچسب ها
انتظار (25) ,  رائفی پور (24) ,  مهدویت (24) ,  آخرالزمان (23) ,  سخنرانی رائفی پور (16) ,  مهدی موعود (16) ,  پاسخ به شبهات (15) ,  مهدی (7) ,  حق (7) ,  منتظر (7) ,  دجال (7) ,  ظهور (7) ,  فرج (7) ,  سخنرانی (7) ,  آیت الله وحید خراسانی (7) , 

«یسم رب المحمد(ص)...»

خوش تیپ:

باشگاه کشتی بودیمکه یکی از بچه ها به ابراهیم گفت:«ابراهیم جون،تیپ و هیکلت خیلی جالب شده.توی راه که میرفتی دو تا دختر پشت سرت بودند و همش از تو حرف می زدندشلوار و پیراهن خوشگل هم که پوشیده بودی،ساک ورزشی هم که دستت گرفتی کاملا معلوم بود که ورزشکاری.»ابراهیم خیلی ناراحت شد رفت توی فکر.اصلا توقع همچین چیزی رو نداشت.جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خندم گرفت.پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد.به جای ساک هم یک کیسه گرفته بود دستش.همه گفتند:« تو هم آدم عجیبی ها ابراهیم!ما میایم باشگاه که خوش تیپ بشیم،بعد لباس تنگ بپوشیم، بعد تو این جوری میای باشگاه؟ابراهیم هم اصلا اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد:«ورزش اگه برای خدا باشه ،عبادته.به هر نیت دیگه ای که باشه،فقط ضرره.

قسمتی از زندگی شهید ابراهیم هادی 

 

 ثواب یا گناه:

وقتی از چیزی ناراحت می شدبا هیچ کس حرف نمی زد و فقط سکوت می کرد.یک روز که از نماز جمعه برگشت دیدم خیلی ساکت.پرسیدم:«داداش اتفاقی افتاده؟ ناراحت به نظر می رسی؟»

با همان حجب و حیای همیشگی گفت:«کاش خانم ها بیش تر مراقب حجابشون بودند.امروز پرده ی قسمت زنانه کنده شد منم یک لحظه بی اختیار چشمم به قسمت خواهران افتاد. خانمی بود که روی سرش هیچ حجابی نداشت.اگه بیشتر مراعات می کردند ثواب نماز ما همبا گناه آلوده نمی شد.

قسمتی از زندگی شهید علی ماهانی

 

کوچه بی انتها

از یک محله به مدرسه می رفتند اما از دو مسیر متفاوت.هر چه دوستش اصرار می کرد که بیا از همین کوچه برویم،قبول نمی کرد.

می گفت :«این کوچه مدرسه دخترانه.من نمیام . معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه».

قسمتی از زندگی شهید علی صیاد شیرازی

 

دفتر چه سفید

دفترچه کوچکی همیشه همراهش بود.بعضی وقت هابا عجله از جیبش در می آورد و علامتی در یکی از صفحاتش می گذاشت.می گفت:« اشتباهاتم را توی این دفترچه می نویسم».

برایم عجیب بود محمد رضا- اسوه اخلاق و تقوا ی بچه ها – آنقدر گناه داشته باشدکه برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد.چند روز قبل شهادتش به طور اتفاقی دفترچه اش را نگاه کردم.خوب که ورق زدم دیدم بیشتر صفحات دفتر، مثل قلب خود محمد رضا سفید سفید است.

قسمتی از زندگی شهید نوجوان محمد رضا ایستان

 




برچسب ها :

 

«بسم رب المهدی»

تقصیـــــر ماست غیبت طولانـــی شمـــا                      بغــــض گلـــو گـــرفته پنـهانی شمــــا

تقصیر ماست جمـــعه ی خالی زعطر یار                      دوری ز راه و سنـت قــــــرآنی شمــــا

ای وای من که قلب شما را شکسته ام                      جان و جوانی ام همه قربــانی شمــــا

توبــــه به جای ما شده عادت برایتــــــان                      بازم شکسته ام دل رحمــانی شمــــا

آقا درست کــه اصــــــلا شبیـــــه نیست                      رفتار ما به رســـم مسلــمانی شمـــا؟

 

«سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان (عج) صلوات»

 

 




برچسب ها :

«بسم رب الحیدر...»

طبق قراری که داشتیم هر چند وقت به چندی از شبهات وارده وهابیت بر شیعه پاسخ می دهیم.امیدوارم مفید و مورد استفاده شما باشد.

سوال:چرا صحابه ای که در غدیر خم حاضر بودند و با علی -علیه السلام- به خلافت بیعت کردند،در مقابل غصب خلافت او توسط دیگران اعتراض نکردند؟

اولا: که صحابه ای که از روی اعتقاد قلبی و با میل باطنی  این کار را کردند در واقع ولایت پذیری خود را اثبات کرده اند و این گونه افراد که همیشه پیرو حرف امام خود می باشند از حضرت که خواستار سکوت بوده اند پیروی کرده و اعتراض خود را در دل نگه داشته و منتظر دستور آن حضرت بوده اند.

دوما: عده بسیار زیادی از صحابه که در غدیربوده اند نتوانسته جلوی خود را بگیرند و اعتراض خود را نسبت به غاصبان حق آن حضرت آشکار کردند.از آنجایی که هدف بر خلاصه گویی مطالب است به بیان این اعتراضات نمی پردازیم.اگر خواستار دانستن این اعتراضات هستید به جلد 1 کتاب الغدیر علامه امینی ص327-422مراجعه نمایید.




برچسب ها :